بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 21
بسم الله الرحمن الرحیم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم...
در باغ شهادت را نبندید به ما بیچارگان زان سو نخندید....
نوای با نوای آهنگران کاروان جبههها اگر امروز دیگر آن شور جبههها را نداشته باشد اما هنوز برای ما همان چهره ماندگار، عرصه ایثار و جهاد و شهادت طلبی مردان و زنان این مرز و بوم است. هنوز هم مداحان جبهههای جنگ سخت سالهای گذشته، سرداران عرصه جنگ نرم امروزند، بدون راه انداختن قطار ریالهای فرهنگی روی ریل حیف و میل بیت المال.
فرهنگ سازی میکنند بدون سوبسید و ارض و دلار ویژه. سرباز تربیت میکنند برای نظام و انقلاب در سنگر عرفان و حماسه مساجد و هیئتها بدون سمینار و همایش و کباب بره و حق ماموریت و هتل پنج ستاره و رستوران سلف سرویس و خاویار و...!
هنوز هم بهتراز هر مدیر فرهنگی فرهنگ سازترند و بی ساز و برگ ریاست و قدرت بدون رئیس و مرئوس بازی و تقدیم لوح تقدیر و سکه، کار فرهنگی انجام میدهند در حد جهانی!
حاج منصور، حاج سعید و...امثالشان هر چند خاکریزهای مقابل حزب بعث را پشت سر گذاشتهاند اما هنوز جبهه حامیان داخلی و خارجی حزب بعث را در پیش رو دارند!
هنوز طنین حماسی صدایشان ، آهنگ غم آلود نوحه هایشان ، سوز روضههایشان بوی فراق حماسه و ایثار و شهادت روزگار جبهه دارد. البته نه برای همه ( همانان که با پستی و مقامی و مصلحت دمساز شدند و ساز مخالف سردادند...) نوای جا ماندگان از کاروانیان جهاد و شهادت هنوز هم برای دشمنان آزار دهنده است.
جبهه تمام شد اما هنوز فرهنگ پایداری اسلام ناب در برابر فرهنگ اسلام آمریکایی، پایگاهی مستحکم و جایگاهی بس رفیع در دلهاشان دارد. این فرهنگ اسلام ناب است که فریاد حاج سعیدها بلند کرده است، بر سر دزدان در لباس میش!
اگردست مجازات مجریان کوتاه است پس باید زبان انتقاد( نه انتقام) هم باید بلندتر باشد تا شاید جایی برسد این فریاد!
گاهی تندی انتقاد آنقدر گزنده و تلخ است که حتی زبان طنز هم زهرش را نمیگیرد و چوپانهای دروغین را برای فرار از معرکه به معرکه گیری وا میدارد و اشک بر چشم و آه از سینه که: وا اسلاما! وا اخلاقا! شخصیتی بی شخصیت شد! حیثیتی لکه دار شد! اما کسی نپرسید: چرا سینه سپر کردگان دیروز انقلاب برابر سرب داغ دشمنان حالا چرا اینگونه باید از سینه داغدار و مجروح به جراحت خیانتها و نفاقها، فریادهای دردمندانه سر کشند و بخروشند؛ آنقدر بلند و اشکار که ( البته نه برای منافع این و آن نه، بلکه فریاد بر لکه دار شدن حیثیت انقلاب به دست نا اهلان نا محرمان) توهم بد اخلاقی و خشونت به جان عدهای بیافتد.
این خشمها خشمی مقدس است و از سر درد مصادره شدن سرمایههای معنوی انقلاب به نفع تازه به دوران رسیدهای درد نکشیده و بیخیالی و بیتفاوتی عدهای! چرا نباید فریاد کشند چرا که آنقدر ضربت خنجر خیانت منافقین و معاندین آنقدر خود را به شاهرگ انقلاب میکوبد که چارهای چز فریاد نیست.
اینان همانانی هستند که به استقبال تیر و ترکش دشمن میرفتند در ارزوی شهادت و حسرت آهی حتی نحیف را هم بر دل دشمنان گذاشتند!
اسیر و زخمی و بی دست و پا من رفیقان اینچه سودا بود با من
تا صدایی بلند میشود عدهای به ظاهر دوست میروند سراغ تجزیه و تحلیل لحن و بلندی صدا و زشتی واژگان( که البته کسی موافق هتاکی و بی ادبی نیست) و دشمنان هم رفتند سراغ آب گل آلود و صید نهنگ!
اما کسی نپرسید چرا مردان انقلاب اینگونه عابرو و حیثیت خود را بر کف دست گذاشتهاند و فریاد از مظلومیت نظام و انقلاب سر دادهاند تا...در راه آرمانهای انقلاب هر چه پیش آید خوش آید! حاج منصورها و حاج سعیدها و... سالها در حج جبههها و در میان خاک و خون و ترکش خمپارهها جمع میکردند پاره پارها، ثابت کردند که حجشان حج حسینی است و سکوتشان لبیک حسنی! اگر با سوز و اشک از انقلاب حسینی(علیه السلام) میگویند یعنی هنوز هم پای حسین در میان هست و شور و شعور انقلابی او. یعنی این انقلاب مُهر حسین بن علی علیه السلام بر جبینش خورده است.
اگر قرار است کسانی برای سکههای معاویه صفتان از صلح امام حسن علیه السلام هم سوء استفاده کنند، بدانند همان کسی که دستور به سکوت حسنی دادهاند همانها هم دستور به قیام حسینی هم دادهاند. ساکتان فتنه اگر خیال میکنند با سکوتشان در برابر فتنهگران، دندان یزیدهای زمان را برای بریدن سر ارزشهای نظام تیزتر کردهاند بدانند، این انقلاب نه یک مختار که هزاران مختار برای انتقام خون شهیدان انقلاب حسینی خمینی(ره) در آستین دارد!
اما چرا بحث نه چندان قدیمی حاج سعید:
اگر حاج منصورها و حاج سعیدها زندهاند چون هنوز فرهنگ انقلاب و ایثار و شهادت زنده است. چون هنوز هم صدای نفسهای مطهر مطهریها در این سرزمین به گوش میرسد.
فریادشان از جنس فریاد مطهریست و سکوتشان از جنس سکوت حکیمانه مطهریهاست!
اگر مطهری امام(ره) هم نیست، مطهری دیگری از یاران و یاوران همان مطهری، مصباح نورانی حمایت از انقلاب و نظام را بر دوش کشیده است.
او ابوذر نیست اما ابوذر وار در سختترین شرایط و در اوج تنهایی و مظلومیت جبهه حزبالله جانانه به دفاع از حریم ولایت فقیه و نظام و انقلاب پرداخت، زمانیکه همه خواص( جز معدودی) مهر سکوت بر لب داشتند!
همو که ابوذر واریکه و تنها پرچم دفاع از ولایت را بر دوش کشید و آتشبار ترورهای کور شخصیتی جبهه دشمنان را به جان خرید. حالا همان فریادگر پر شور "قیام" حسینی، سکوتی از جنس "قعود" حسنی بر لب دارد!اتفاقی ساده همه را علیه او شوراند اما باز صبورانه سکوت کرد! البته سکوتی از جنس درد، از جنس سکوت مظلومانه بهشتی در برابر تهمتها و اهانتها! به یاد دارید که؟ بارها از ترور شخصیتاش به دست منافقین و مخالفین جاهل نزد امام و مقتدای خویش شکوه کرد اما امام سکوت را بهترین فریاد دانستند.
شهادت تنها کلیدی بود که راز سر به مهر مظلومیت یاران انقلاب را میگشود. بهشتی مظلوم زیست، مظلومانه به شهادت رسید و خار چشم دشمنان بود....این سرنوشت یاران راستین این انقلاب است. حالا نوبت مردی دیگر از همان قافله هست که از تیر رس تیر کینه منافقین دور مانده بود و حالا که او را بهتر شناختهاند باز هم ترور شخصیت و دست آخرهم...هرچند خداوند متعال او را نیز چون رهبر و مقتدایش از گزند شرور و فتن دشمنان حفظ خواهد.
اگر امروز حاج سعیدها به جرم فریاد زدن بر سر دشمنان در محکمه بی بصیرتی ما محاکمه میشوند قطعا سکوت دردمندانه آیت الله مصباحها جرماش بیشتر خواهد بود چرا که امثال او خط شکن بودهاند و پیش قراول مدافعان انقلاب! او بود که به ما آموخت : حکیمانه فریاد زدن و حکیمانه سکوت کردن را!
او آغازگر سنت حسنه احیای امر به معروف و نهی از منکر در نظام اسلامی در حساسترین مقطع انقلاب بود. زمانیکه کوچکترین صدایی در دفاع از ولایت فقیه با بدترین و رذیلانهترین شکل آن سرکوب میشد. او جرماش این است که رسوا کردن مبانی نظری سران دانه درشت فتنه را در تریبون نماز جمعه فرهنگ سازی کرد. او بود که به یاران جناح حزبالله جرئت و شهامت دفاع همه جانبه از آرمانهای انقلاب را آموخت!
اگر طلبه عدالت خواه سیرجانی و طلاب آمر به معروف تهرانی و بروجردی و...از دوست و دشمن چوب و چماق و خنجر بر سرش میبارد این جرئت و جسارت را از مطهری زمان آموخته است که باید در برابر سکوت خواص ایستاد و بر سرشان فریاد زد که: سکوت شما کمتر از فتنه پیراهن عثمان و قرآن بر سر نیزهها نیست، که برای منافع عدهای بر سر بلند کردهاید و دشمنان، مطهریها را در کنار تیرک خیمهگاه ارزشهای انقلاب به جرم دفاع از انقلاب قربانی میکنند!
در پایان: این انقلاب هنوز هم برای استحکام پایههای نظریاش نیاز به خون دارد چه خون دل و چه خون جان! غدههای چرکین فتنه و فساد و اشرافیگری چنان در بدنه نظام جا خوش کردهاند که برای جراحی آن باید دردهای بسیاری را تحمل کرد!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک